الیناالینا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات الینا فرشته ی آسمونی

تابستان 1402

رد پایی از دوران کودکانه ی مامانی

یادی از دوران کودکانه ی مامانی چه ذوقی داشت ترکوندن به به.........یادش به خیر دنبال میگشتیم یه تیکه کوچولو پیدا کنیم چه لذتی داشت بین دو تا انگشت میفشاریدیم صدای تق تق با دخترم دنبال کردیم رد پای کودکی مادررو   ...
15 ارديبهشت 1393

الینا در اولین اتوبوس سواریش

سلام به همه ی دوست جونام خوبین امروز بعداز ظهر کلی بارون اومد یه عالمم تگرگ درشت درشت که رو زمینو سفید کرده بود  بعد از اون هوا عالی عالی شد منو الینا تصمیم گرفتیم بریم از یه نی نی کوچولو تازه متولد شده سر بزنیم    امروز الینا برای اولین بار تو عمرش سوار اتوبوس شد دخترم برای اولین بار دنیارو از داخل اتوبوس تماشا میکرد جاتون خالی رفتیم اون صندلی بالاهم نشستیم کلی تاپ تاپ میخوردیم هی بالا پایین میرفتیم برای الینا خیلی جذاب بودـ الینا هم وقتی ماهان کوچولورو دید انگشت بود که تو چشم نی نی میرفت نی نی رو با عروسک اشتباه گرفته بود  
26 فروردين 1393

جونمی تفریح و گردش

دیروز که جمعه بود بابا مجید گفت میخوایم بریم تفریح بریم طبیعت گردی منم نهار درست کردم و رفتیم باغ بابابزرگ چقدر به شما خوش گذشت ـ آخه دیگه راه افتادی دیگه نمیتونم یه لحظه بغلم نگهت دارم همش دوست داری راه بری هنوز تعادلت تو راه رفتن یکم ضعیفه منم با اینکه همه ی حواسم به شما بود بازم یه سره تالاپ و تولوپ زمین میخوردی هی پا میشدی,   هرچی آشغالیم که گیرت میومد میخوردی حتی یه چند باری سنگ ازتو دهنت درآوردم ـ باهاپوی باغ که دوست دوست شده بودی از دو قدمیت میگذشت انگارنه انگار(قربونت بشم که اینقدر شجاعی عسل مامان) از ماشین سواریت نگفتم کلی فرقون سواری کردی حالا بعدا عکسشم میذارم  
24 فروردين 1393